میگفت بترسید از معشوق واقع شدن
که گاه بی لیاقتی شما یعنی
این عشق مال کسی دیگری بوده که
شما نصیب خود کرده اید/.
پ.ن: میترسم
پ.ن2: م......ـــع
میگفت بترسید از معشوق واقع شدن
که گاه بی لیاقتی شما یعنی
این عشق مال کسی دیگری بوده که
شما نصیب خود کرده اید/.
پ.ن: میترسم
پ.ن2: م......ـــع
بر سر قبر تو نوشته اند:
شهید... سرباز وظیفه
و من چه ساده ام که
گمان می کنم وظیفه یعنی
همان خدمت نظام وظیفه
یا همان اجباری خودمان
نه!
واقعیت آن است که هرکس وظیفه را شناخت
در خواهد یافت اینجا دارالقرار نیست...
(وظیفه ما رفتن است حتی اگر در راه رفتن سر را ببازیم)
پ.ن:
دعا کن برایم سرباز وظیفه شوم/.
می گفت گوش هایم کیپ شده
گفتم از عواقب خواب در قطاره
ولی هردوی مان می دانستیم
گوشی که هرصبح به شنیدن
نقاره عادت کرده باشد
دوری با او چه می کند...
نه باور نکن
تا نیایی نمی خوابم.
میدانم لیاقت دیدنت را ندارم
خودم را به خواب می زنم تا
لااقل بخاطر دل آن
پیرزن در صف نانوایی ( ته کوچه نوغان) بیایی
که می گفت: آ شیخ علی رو منبر می گفت که ظهور نزدیکه!
آ شیخ علی آخوند دروغ نمی گه!
پ.ن:
آ شیخ علی را نمی دانم ولی پیرزن دروغ نمی گقت
بگذار همه فکر کنند/این خشکی لبهایم / و این زخم و ترک ها / از سردی هوای سرد و خشک زمستان های اینجاست
اما من پیش از این ها هم/یقین داشتم به / کاری بودن / بوسه های نفرت تو...
پ.ن:
میترسم از انعقاد نطفه ی تنفر در رحم تردیدهایت.